هفتهی پیش اینجا خبر از برگزاری یک مسابقه رو دادم. از اول هم انتظار شرکت کنندههای فراوون رو نداشتم با توجه به فعالیت محدود و دامنهی کوچیک دوستانم. ولی خب نه تا به این حد. به خصوص که چند نفر از دوستان هم تبلیغش رو کردند مثل هلما و پریچک و البته با تشکرات فراوان آقاگل و کازیمو که زیاد مراوده هم نداشتم باهاشون.
در هر حال با اینکه اعلام آمادگیها زیاد نبود ولی همونها هم اگر شرکت میکردند (که ازشون ممنونم حتی به صرف همون اعلام آمادگی)، برام کاملا قابل قبول و رضایتبخش بود نتیجهش. و بماند که به خاطر زحمت و ارسال فایل چندتا از دوستان نمیتونم و نمیخوام کنسلش کنم و اگه تنها و فقط یک نفر هم شرکت میکرد بالطبع بدون داوری جایزهش رو بهش میدادم. اما خب همونطور که از داوری حرف به میون آوردم تنها مورد اذیت شدنم همینه. برای خودم به شخصه مهم نیست این قضیه ولی خب احساس میکنم جلوی این دوستان شرمنده شدم! نمیدونم چرا ولی خب این احساس رو دارم.
به هر صورت هرچند توقع رو توی زندگی و دنیای واقعیم کلا حذف کردم اما توی فضای مجازی از اونجا که یک دوست بهم گفت توقع از خصلتهامه پس بی راه نیست که بگم چه بی انصافی بود این برخورد و بیتفاوتی در حق من که حتی در بدترین حال و هوا و دورانهای سکوتم اگه کسی سوالی کنه یا درخواستی داشته باشه و جوابش رو بدونم یا اجابتش در توانم باشه حتما کمکشون میکنم. دیگه بماند که شرکت در چالشهاتون جزو واجباته برام! نه اینکه منتی باشه. حس خوبی بهم میده این کارها. فقط نمیدونم چرا این کار برای شما حس خوبی نداره! حالا منظورم شرکت کردن و صدا فرستادن هم نیست. حداقل یه واکنشی، چیزی...
که چقدر این روزها این سکوتها، فرار از دیالوگ و تک گوییها آزارم میدن. اونم برای من که توی دنیای واقعی محکوم شدم به تنهایی در غربت و زندگی میون یک چهاردیواری خالی ...