تعطیلات در تهران

چهارشنبه توی تهران جلسه داشتم و سه شنبه از رئیسم خواستم یه راننده در اختیارم بگذاره که من رو ببره و برگردونه. چون آخر ساله و یه خورده حجم کارا زیاد شده راننده ها بیکار نبودن و یه جورایی خواست من رو بپیچونه که قبل تموم شدن حرفاش گفتم باشه بی خیالش خودم می رم. بعد انگار که خوشحال شده باشه گفت خب برو و پنجشنبه هم تهران بمون و نیا. اونم بدون مرخصی گرفتن! به گمونم فکر می کنه من تهران دوست دختری, نامزدی چیزی دارم و خواست حال بده بهم :))) 

چهارشنبه جلسه رو اومدم و می خواستم برگردم چون خودم هم کلی کار دارم. ولی یه سری برنامه پیش اومد که گفتم بهتره بمونم و برگشتن رو بی خیال شدم.

توی این چند روز هم خیلی خوش گذشت. چندتا آدم جدید رو دیدم و معاشرت داشتم باهاشون. از دوست دختر رفیقم گرفته که فقط یه بار در حد سلام علیک هم دیگه رو دیده بودیم و این بار کلی رفیق شدیم و نظرم کلا نسبت بهش برگشت! چون فکر می کردم آدم سرد و خشکی باشه ولی دقیقا برعکسش بود و کلی هم مهربون. تا یه دوست توئیتری که اتفاقی برخوردیم به هم و چقدر خوشحال شدیم از دیدن هم. هرچند طفلی داشت از سر کار برمی گشت و حسابی له و خسته بود ولی اون تایم کوتاه گپ زدنمون چقدر لذت بخش بود. و چند نفر دیگه...

در کل خوش گذشت این چند روز و بماند که استقلال هم برد دربی رو و حال مضاعفی هم داد بهم 😀 اما خب اون نکته ی خوبی که برام داشت این بود که گاردم نسبت به آدمای جدید شکسته و اذیت و عصبی نمی شم مثل چند وقت قبل توی ارتباطم باهاشون و شدم مثل قدیمای خودم. یا حتی شبیه شخصیت مجازیم که راحتم با آدما. که این چند وقت شخصیت واقعیم این طور نبود. این رو خیلی دوست داشتم, خیلی...

۴
هلما ...
۱۱ اسفند ۱۴:۵۹
خداروشکر :)
کم کم اینجا داریم حال خوب میبینم، اینجوری پیش بره 97 به یک آقا ابوالفضل شاد روبه‌رو خواهیم شد. :)

پاسخ :

حال خوب موقت بود البته. امیدوارم دائمی بشه و باید کاری کنم که اینجوری باشه.
تا ببینیم چی پیش می آد و ٩٧ چه جوریه...
tahi :D
۱۱ اسفند ۱۵:۴۷
^^ شرایط اینگاری که بهبود یافته بوده!
همیشه به این شکل پس! D:

پاسخ :

آره بعد مدت ها تهران رفتنم خوب بود. آدمای جدید خیلی بهم انرژی دادن, اونقدر که تصمیم گرفتم از این غار انزوام و محدود کردن خودم به یه سری دوستام خارج بشم.
مرسی ازت
میم _
۱۱ اسفند ۲۲:۴۱
ادم یه مدت انگار تو فازهای بده و بعد یهو خود به خود خوب میشه
نه اونجور که براش تلاش کرده باشه یا برنامه ریخته باشه
خود به خود
بسیار خوشحال شدم بابت روزهای خوبی که گذروندی و روزهای خوبی که در پیش داری ^_^

پاسخ :

مرسی, مرسی. آره این اتفاقای خوب ناخواسته بود و یهویی.
برای اون قسمت در پیش رو هم امیدوارم و ازون مهم تر باید تلاش کنم.
بیست و دو
۱۲ اسفند ۱۳:۴۶
بیرونی ها تهران رو دوست ندارن فقط خود تهرانی هان که دوسش دارن معمولا. خوشحالم حداقل یه بیرون از تهران هست که توو تهران بهش خوش بگذره.

پاسخ :

بیرونی ها؟! چه اصطلاح جالب و عجیبی 😀
ولی خب تا دلت بخواد من به قول تو بیرونی می شناسم که عاشق تهرانه!!!
واسه من که عشق و نفرت رو توامان داره. هرچند باید بگم تهران بعد از مشهد دومین جاییه که توش احساس غربت نمی کنم. 
چونان قاصدکی ریشه در باد دارم
بی‌ موطن، بی‌ مقصد، و بی مقصود
رهای رها