دو دو تای عاشقا چهارتا نمی‌شه...

دلم خواب می‌خواد. اونم یک خواب بی‌دغدغه. بدون نگرانی اینکه نباید الان بخوابم و همین‌طور اینکه باید سر یه تایم مشخص بیدار شم.

دلم سفر می‌خواد. اونم یک سفر بی‌دغدغه. بدون نگرانی اینکه نباید الان سفر برم و همین‌طور اینکه باید سر یه تایم مشخص برگردم.

دلم عاشقی کردن می‌خواد. اونم یک عاشقی بی دغدغه. بدون نگرانی اینکه نباید الان عاشق بشم و همین‌طور اینکه باید سر یه تایم مشخص...

معنی نداشت؟!

بهش فکر نمی‌کنیم اما معنی داره. که هممون سر اون تایم مشخص تمومش می‌کنیم. اونجا که ذهن منفعت‌طلب دیگه حساب کتابش جور در نمی‌آد. اون موقع که می‌فهمه نه این به دردم نمی‌خوره. اونجا که یک بدی طرف کبریت کوچولویی می‌شه و آتیش می‌زنه یک انبار پر از پنبه‌ی خوبی‌هاش رو...

عاشقی دو دوتاش چهارتا نمی‌شه. اگه شد بدون عاشق نبودی. فقط یک خودخواه بودی که دنبال پر کردن خلاهای عاطفیت هستی...

تموم قشنگی عاشقی به باختنشه. آخ از باختنش...


این همه گفتم اما کاش می‌تونستم منم عاشق باشم. نمی‌تونم که توی دنیای من هنوز دو دوتا چهارتا می‌شه...


۳
میم _
۲۵ بهمن ۰۱:۱۵
عاشقی به پیدا کردن اون ادمشه
پیدا بشه،دو دوتا چهار تا یادمون میره
منم دلم میخواد وقتی یه کاری رو انجام میدم،مسافرت،خواب،فیلم دیدن
واقعا در اون لحظه باشم نه تو هزار تا فکر و خیال دیگه:(

پاسخ :

اول باس خودمون اون آدمه بشیم و خودمون رو پیدا کنیم...

آره. این فکر و خیالای دیگه مثل علف هرز می مونن.
Miss Author
۲۵ بهمن ۱۸:۵۹
نشدنش یجوره شدنش یجور!
وقتی میشی انگار تو ی عالم پر از فکر و خیالی وقتی نمیشی َم انگار دلت میخواد که بشی 
این بلاتکلیفی بلای جون بشره

پاسخ :

به قول بهروز وثوقی توی فیلم سوته دلان: بلا روزگاریه عاشقیت...
tahi :D
۲۶ بهمن ۰۸:۰۸
این چیزا که گفتی دل منم میخواد...
خوب میشد اگر عاشق میشدیم ولی ضربه نمیخوردیم 
نمیشه...

پاسخ :

اگر واقعا عاشق بشی ضربه خوردن هم شیرین می شه...
چونان قاصدکی ریشه در باد دارم
بی‌ موطن، بی‌ مقصد، و بی مقصود
رهای رها